۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

بیگ بنگ



مثل ویندوزی که بعد از مدت‌ها قراره بالا بیاد و برنامه‌هاش یکی‌یکی‌ فعال بشه
منم غروب که نه شب رو این مدلی جمع کردم
هربار که هر جمله‌ای را ادا می‌کردم مثل، اطلاعاتی بود که به روز و دوباره رفرش می‌شد
و از همه‌اش حس امنیتی که به اسم ایمان در زندگی جا دادم را دوباره دریافت می‌کردم
جناب
به عربی " الله " آره دیگه
عربی، این لینک هزار و اندی ساله داره هر روز میلیون‌ها دفعه باز دید مي‌شه
پس باید با " username & password " مربوطه وارد سیستم عامل شد
خلاصه هنوز پر نشدم کمی باید انرژی بگیرم تا خودم را جمع کنم
دیگه بهتره دل از دنیا بکنم
و به بستر و آسمون‌ها بسپارم بلکه اندکی بخوابم
به هر حال خیلی بهتر شد
مثل اکانت اینترنتی که شارژ می‌کنی، تا آخر ماه خیالت راحته و بهش فکر نمی‌کنی
خلاصه که چه اون بالا باشی و یا در من و اینای دیگه
هر اسمی که می‌خواد داشته باشی، اینو نمی‌تونم از سرم بیرون کنم
سر نه، اضافه‌ است
از دلم بیرون کنم، از کانون ادراکم دور کنم که می‌شناسمت
و می‌دونم که هستی و با باور تو کوه‌ها به کناری می‌ره
و من و شرمندة باورهای انسانی که گاهی چنان جو گیرمی‌شه که از خوردن سیب و رانده شدن
هم ذوق ابلیسی می‌کنه
و زمانی به مبارزه با سوی چپ و یا تاریک دست به سلاح آماده است
به هر حال ما که هستیم. تو هم که ازلی و ابدی
پس همگی هستیم، تو هم باش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...