یه کار تازه
اینکه تا آخر امشب به هر زوری و ضرب و منهایی شده مهربان بمونم
قضاوت نکنم، با خودم بلند بلند فکر نکنم و توجهم رو فقط بر مهر بذارم
مثلا حرص نخورم اگه پسر نادر با هیکل ماشاءللهش روی سقف میدوه.
یا اگر همسایه پایینی
با بیتوجهی در را محکم بهم کوبید
اگر پریا تنهام میذاره و از اتاقش هم بیرون نمیآد
همه و همه را درک کنم و با مهربانی ببخشم
هر کی که یادم میآد رو باز به جریمة اینکه گفتگوی ذهنی داشتم، ببخشم و از صمیم قلب براش دعای خیر کنم
برای ثروت هستی و سلامت زمین از ته دل آرزو کنم
میگن انرژی اول ماه بیشتر از مواقع دیگر است.
بهتره یهکم انرژی از ماه هم قرض بگیرم و خودم رو کنترل کنم
که کمتر نگران باشم و کمی به زیباییها فکر کنم
البته گو اینکه در این تاریکی تنها زیبایی موجود دیدن چراغهای روشن و تجسم خوشبختی پشت اونهاست
با همة اینها میخوام تا وقت خواب در لحظة حال که نه تنها در لخظة مهربانی باشم که تنها در اینک سکونت دارد
سلام زندگی که تو را دوست ندارم
کمی دوست داشتنی شو
برم شمع و عود روشن کنم شاید کمی شد
شمع کو
گلاب کو؟
اون تنگ شراب کو؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر