۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

دختر داری





قدیما، یعنی خیلی خیلی قدیما که ما هم‌چنان ملقب به دختر خانه بودیم، یکی از مفرح ترین تفریحات‌مون


روزهای خواستگاری بود
وقتی قرار بود برای یکی خواستگار بیاد از یک هفته درباره‌اش فک می‌زدیم و پیش‌گویی می‌کردیم تا شب خواستگاری رنگ لباس‌هامون را برای مراسم عروسی هم انتخاب کرده بودیم

و اما روز خواستگاری

خونه‌ای ساکت که به‌ظاهر کسی درش نیست سه چهار دختر را درخودش پنهان کرده که لحظه به لحظه رسومات را پی گیری می‌کنند
معمولا بعد از خواستگاری یک هفته هم درباره اون روز حرف می‌زدیم و می‌خندیدیم
تا سوژة بعدی
اون موقع مثل حالا قحطی مرد نبود که هر خونه‌ای سالی دو سه خواستگاری به خودش می‌دید
در نتیجه کسی برای شوهر کردن هول نمی‌زد و نگرانی موجود نبود
این آفت از زمان جنگ به بعد به جون جامعة نسوان افتاد
خلاصه که ما هم طبق رسومات داریم چونه می‌زنیم که شوخی شوخی وارد داستانی نشم که به حکم
قانون و عرف و شرع و هر چه که هست و منم قبولش دارم تنها به جناب ابوی مربوط می‌شه نه من.
حتا اگر تمام این سال‌ها از پریا بی‌خبر بوده باشه هم باز این مردها جنس خودشون و زندگی رو می‌شناسند
من که از نوع افتضاح رو راست و رک هستم
که می دونم هیچ هم خوب نیست و جامعه به کلاس و افه عادت کرده
در نتیجه خودم رو در هیچ امور تکلیفی دخالت نمی‌دم و آرامشم اینه که بارها
محمد امتحانش را دربارة خواستگار دخترا الحق که به‌خوبی پس داده
در نتیجه نمی‌دونم چه خبره؟
فقط یک دیدار سادة دوستانه. امیدوارم واقعا به همین سادگی هم انجام بشه
بی اون‌که بعدش پریا سناریوی تازه‌ای برام بسازه
این لامصب شوهر، بودش یه داستانه و نبودش یه داستان دیگه
این دخترا وقتی می‌بینن یکی حاضره آقای شوهر بشه، به‌جای این‌که به درایتش شک کنن، فکر می‌کنن رستم اومده

خدایا پناه می‌برم به تو و عمری که بناست پریا در پناه تو باشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...