چه خبره امروز
عاشورا زیاد دیدم.
حداقل چهل و چندتاش رو با چشم دیدم.
زمانی که ساکن نارمک بودیم.
کل خیابان مدائن که مسجدجامع نارمک در آن واقع شده را میبستند و سراسر دستههای عزادار بود که از آنجا میگذشتند
در ادامه کل میدان هفتحوض " نبوت " در اشغال عزاداران بود
اما همه پیاده عزاداری میکردن
امسال برای اولین بار تهران را در خیابان دیدم. خیلیها معلوم بود خواباند هنوز و از رختخواب برخاستن
اما همه دنبال یه چیزی اومدن بیرون. میدونی چی میگم. اتفاق جالبی در میدان عشرتآباد دیدم که کلی خندیدم
یهموتوری با یک ماشینی دعواشون شد و با هم درگیر شدن. به سیم ثانیه ملت سرآسیمه به اونطرف میدوین و ماشینها که منتظره یک جرقه برای انفجار بودند به گمان درگیری دولتی همه دستها رفت روی بوقهای ماشین
یاد حکایت فیل هوا کردن افتادم
ملت فقط میخواست از اونی که تحت ستم واقع شده حمایت کنند. به یاد بیارن که هستند و شهر در محاصرة کامل شهروندان تهرانیست
خب اینها یعنی هنوز همه نخوابیدن. هنوز یه حسی یه انگیزهای باعث میشه که این ملت
هم وابستگی به ائمه اطهار را رها نکنند و هم زیر بار زور نرن
ایرونی یعنی همین
دلش باید گرم یه نیروی برتر باشه، بعد میتونه راحت تر زندگی کنه
ربطی هم به اسلام بیچاره نداره که انقدر مظلوم واقع شده. از عصر هخامنشی نصف دربار دست امپراطوری و نیمی به دست مغان و کاهنین معابد بوده
یعنی عادت نداریم مدلی مستقل و بدون وابستگیهای امداد غیبی احساس امنیت کنیم و یا در ژن نژاد اریایی با اون همه مباهاتش نیست؟ میگی نه؟ نمونهاش هندیها یا سرخپوستان امریکا
باور کن به همین سادگی امورات مملکتی که یک چندم تقویمش به مناسبتهای مختلف تعطیل رسمیست میگذره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر