۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

قراره چی بشه؟




اگه بنا باشه همین‌طور بین شک و تردید بود و نبود شما زندگی کنم
حسابم پاکه؟
می‌شه لطف کنی و این بخش خدا و هستی و کائنات رو از مغز من دیلیت کنی؟
خودم از قدیم نزده می‌رقصیدم. اونم چه رقصی از نوع بندری
این حکایت تجربه رفت و برگشت پاک مارو هپلی کرده
نه می‌تونیم مثل آدم این‌وری زندگی کنیم و بگیم :
خب
خدا هست که هست.
ما رو هم آفرید تا در حیطة حریم فردی هر غلطی می‌تونیم و عرضه‌اش رو داریم در این زندگی بکنیم
حالا حساب کتاب داشته باشه یا نه که خیلی به حال اونایی که مظلوم واقع شدن نمی‌کنه
ظلمی رفته و دلی شکسته و برحسب عادت ظالم حق خود گرفته و همه مجرم الا ظالم
یا این‌که وابدم از دنیا و زندگی و بزنیم به سمت کوه و بیابان و جنت؟
ولی
یک طرف
نمی‌شه هر لحظه یک طرف
اون‌جام فکرم می‌آد این‌جا
این‌جام
فکرم می‌ره اون‌جا
خب من نوکر پدرتم که نداری بزودی و چه بسا اکنون بنده تیمارستان لازم باشم
تکلیف باقی داستان چی ؟
کاش آدم یا فقط روی زمین زندگی کنه، یا فقط آسمونی
بینابین نمی‌تونی
یعنی نمی‌تونی که بدونی چی قراره چی بشه؟

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...