۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

عابدتیم



یه‌چیزایی یا فطری‌ست و یا عادتی که اکتسابی‌ست
مثل عبادت کردن یا نکردن
یا باور و اعتقاد به وجود دانا یا خالق کل و تو هر اسمی که دوست داری می‌تونی بهش بدی
ولی به هر شکل و جنسی که هست بهت قوت قلب می ده و یا گرم می‌کنه
حکایت این صغری کبری حکایت من است و نماز و عبادت
می‌دونی
دلم تنگ می‌شه. به این نماز خوندن و مناجات و بده بستون‌های شبا و روزانه عادت که نهدلم رو به یه چی گرم می‌کنه
که اسمش وهم و خیال نیست
نیاز بیشتر بهش می‌آد تا خیال
دلم رو گرم می‌کنه که به یه چی وصلم و همین حس، آرامشی که بهم می‌ده
کمتر از زاناکسی که شب‌ها می‌خورم نیست
امروزم بگو به چی گذشت؟
از عصر پای " tv " تا شب خوابیدم
تا هشت شب با صدای یک زنگ تلفن پریدم
سوژه جالب نبود .
اما یه چیز رو در این بی‌وقت خوابی خوب فهمیدم
به‌قدر خالی‌ام که به تصویری کاغذی می‌مانم که در مسیر باد قرار گرفته
با هر نسیمی به این‌سوو آن‌سو می‌ره و از خودش هیچ خط و خیالی نداره
نه که چیز دیگری بلد نباشم که بخوام آویزونش بشم. نه
چون بعد از ترک فرقة قادری و درویش بازی یه سری لاییک هم شدم و دوباره برگشتم و به اختیار خودم رسما و با تشریفات عارفانه مسلمان شدم
این یعنی چرخی سنگین و طولانی، خسته کننده
ولی با نتیجه
مهم هیچ معجزه‌ای نیست . دارم مثل همیشه به وظایفم عمل می‌کنم.
بهتریم فکری که عقل می‌پسنده
اما به حس، حضور این نیروی برتری که بارها وجودش را لمس کردم را نیاز دارم
در نتیجه ترجیح می‌دم عابدانه به راه ادامه بدم که برای مدلی غیر این
متولد نشدم
هر یک از ما به دلیل سرنوشتی پا به این دنیا می‌ذاره
مال منم قدرت درکش رو ندارم
اما می‌فهمم بیش از هر چیز مرکز وجودم را باور دارم که نبود اتصالش آزارم می‌ده
آره تو راست می‌گی بهم حس امنیت می‌ده، بذار بده پس یعنی یه نتیجه‌ای برای من داره
دستش درد نکنه
سلام خدا
من دوباره برگشتم خدمتت خوبی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...