وای خدا فکرش رو بکن
اوه راستی سلام
سلامی با عطر قورمه سبزی و نان داغ سنگک
یادته؟
نه همه یادشون نیست.
منم همچی دمه یادم نبود امروز یهو یادم اومد و برام جالب شد
قدیمها بود و قورمه سبزی و نان سنگک و سبزی تازه
و خداییش هم که چه حال میداد
البته فقط قطعات کوچک و برشته نون را دوست داشتم که معمولا خورد میشد
به عبارتی مثل گنجشک خورده روزی بودم
مثلا با یه بشقاب برنج حال نمیکنم
اما با یه کف دستش سیر میشم و تا پوست هم حال میده
اما خوب که فکر کردم دیدم قدیما همیشه نون سر همة سفرهها بود
چه غذا برنجی بود یا نونی و این حکایت خوردن قورمه سبزی بانون رو نمیفهمیدم مگر
افتادم یاد کارگرای افغانی مثلا میان مرغ فروشی و میگن: دو تو من ران بده
میشه حدود دوتا یا یکی و نصفی و بیست تا نون و یک کیسه سیب زمینی پیاز هم دستش
اینها برمیگرده به فعالیت یدی
قدیمیها حرکت بیشتری داشتند و در نتیجه خوراک بیشتر هم نیاز داشتن
حالا همه حدوث زیر انگشتها و کبیرد واقع میشه
حرکتی نیست که غذای زیاد لازمش باشه.
در نتیجه فرهنگ غذایی هم تغییر میکنه و
به همین مناسبت هم کسی به فکر مراسم جمعه و بوی قورمه سبزی نیست
خلاصه که یه قورمه سبزی مامان از کله صحر گذاشتم
فقط دلتون نخواد
کاش میشد بعدش رفت توی کوچه و به پسرهای محل خندید که هنگام سوار شدن دزدانة پشت درشکه از
درشکهچی شلاق میخوردن و فوتینا همچنان یه قرون بود
دفعة اولی که فوتینا خریدم یک عدد الله نقرهای رنگ توش بود
حالا که خوب فکر میکنم میبینم من از پنج شش سالگی با شما درگیر شدم
یا
شما پا برهنه پریدی وسط دنیای کودکانة پر از عطر مهربونی ، من؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر