۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

در عوالم علمی بی‌بی



یادش بخیر بی‌بی می‌گفت:

اگر چیزی که مال خودت نیست برداری دچار بدبختی و بیچارگی می‌شی
می‌گفت: اگه دروغ بگی، خدا می‌شنوه و فردای قیامت می‌اندازت آتیش جهنم
می‌گفت:

شب‌ها که می‌خوابی شیطون می‌آد دهنت رو بو می‌کنه. اگه دعا کرده خوابیده باشی. می‌ره. اگر نه. 
تو دهنت جیش می‌کنه
نون می‌بینی روی زمین بر دار.
خدا داره امتحانت می‌کنه که ببینه به برکتش احترام می‌ذاری و شکر نعمت‌هاش رو می‌کنی؟
بردار، بوس کن و بذار یه‌جا که زیر پا نره
می‌گفت: یه درخت هفت گردو هست که هر یک از گردوهاش یک پری توش هست. اگه آب خواست باید نونش بدی و اگه نون خواست باید بهش آب بدی. وگرنه می‌میره
می‌گفت:
اون پایینا یک درختی هست که هفت‌تا چناره که از یک تنه زده بیرون. هفت برادر رو اون‌جا سر بریدن و چال کردن. خودمم دیده بودم. پر از دخیل بود.
می‌گفت این درخت هفت چنار جای جسد اون‌ها دراومده.
هنوزم محله‌ای به اسم هفت چنار هست که نمی‌دونم درختی مونده یا نه؟

 اون‌وقت‌ها درخت در کنار دیوارهای کاه‌گلی یک باغ بود
می‌گفت:
ناخن و موهات رو که می‌چینی باید غسل بدی و دفن کنی. وگرنه فردای قیامت باید بهش جواب پس بدی.
می‌گفت: آب داغ که به زمین می‌ریزیم باید صلواط بفرستیم که جنا برن کنار
یا هر چی گربه سیاه بود همه جن هستند
خلاصه که با این تربیت برجسته و شایستة بی‌بی کی باید مسئولیت سه و تک کار کردن ذهن منو به عهده بگیره؟
این مواقع، عوامل نژادی به میون می‌آد و مرحوم پدر.
در اوج افتخار اگه باشم یا توهم زدم و یا از برکت تربیت خانم والده یه غلطی کردم
ولی متوجه شدم با این همه تربیت مذهبی بی‌بی من یک عکس با چادر ندارم؟!

این اقتدار خانم والده رو نشون می‌داد که کار خودش رو می‌کرد و ازم یه بچه فوفول می‌ساخت،
 مثل خودش؟
یا اقتدار بی‌بی‌را در اکنون که بعد از هزار سال این بچه‌فوفول در پیچ و خم احکام روایی ایشون درگیره؟
عکس‌هایی که خانم والده با هفتاد قلم بزک و کلاه و قر و فر ازم عکس می‌گرفت را دیدی و بعد
یه‌خورده فکر کن؛ بین این مادر و دختر چه بر سر من اومد
؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...