۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

عدم تصمیم گیری



بدرود ای همة عشق‌های ریایی
کجایید که ببینید رقیبان خدایید
من که رفتم بخوابم.
خدا کنه راست گفته باشه؟
وای پس راه اومده تا این‌جا چی می‌شه؟
مثل این‌که بری تا نزدیک پایان نامه فلسفه بخونی و یهو ول کنی بری دنبال سینما؟
واله دیگه وقتی هم نمونده ما سیستم ریکاوری کنیم و ویندوز دوباره بریزیم
ولی وای که اگه راست باشه
یعنی یه عمر زندگی نکردم و خاک به سرم
و اگر نبود یعنی
بشین و زندگی خودت رو بکن هر کی فرستاد سراغت دنبالش راه نیفت
تو اگه استاد پذیر و حرف گوش کن بودی یقیین تا حال به بعد چند انرژی؛ شیش یا پنجی رسیده بودی
نبودی که نه در زمین چیزی شدی نه در بخش هواو فضا
البته پنداری پر بی‌راهم نمی‌گفت.
شما یه نگاه به سراپای من بندازید ببینید داستان چیه که هر کی از راه می‌رسه یکی دو هفته ذهنم درگیرش می‌شه
و حاضر نیستم یه چوکه هم از باورهام بیام پایین
شاید چون حقیقتا به یکپارچگی نرسیدم و به چیزهایی چنگ می‌اندازم که اصلا ربطی به راه فردی من نداره
اینم یک از معایبم بود.
عدم تصمیم گیری
با این‌ یکی که شدیدا پایه‌ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...