۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

نیمة گمشدة من






می‌شه آدم
خواب را بیدار کرد
اما کسی که خودش را به خواب زده
هیچ وقت
نمی‌شه بیدار کرد
قدیما تا به کسی می‌گفتم :
دنبال ارتباط نیستم، منتظر نیمه‌ام نشستم
زودی می‌گفت: اه. چه جالب اتفاقا منم همین‌طور
از جایی که این افسانه به عصر دانیال نبی برمی‌گرده، و خیلی مد نیمه گمشده همگانی نشده بود
منم زودی با تعجب می‌گفتم: وا !!! تو هم؟
یه دو سه تا نشونه وتشابه کافی بود که به رویایی قل می‌خوردم و باور می‌کردم
قراره این نیمة کیهانی به همین سادگی پیدا بشه
لابد نه لیاقت لازم داره و نه حکایتی
تو فقط آمدی تا نیمه‌ات رو پیدا کنی
از همین رو چند تا قلب شکست خورده هم پشت سر انداختم
چون من حداقل می دونستم این جناب نیمه برای چه مصارفی، نیست
و در نتیجه پروژة نیمه با شکست مواجه می‌شد و به کارماهای سوزاندنی‌ام افزوده می‌شد
از سال مانی به این‌ور دکان هرگونه نیمه رو تخته و سر کار خودمون بودیم
اما این‌که یکی بهت گیر بده بذار الا و بلا نیمه‌ات باشم از اون حکایت‌هاست
خب برخی آدم رو وادار می‌کنند این‌جا هوار بزنه و بگه: ایالهناس
نیمه ندارم و نیمه نخوام باید کی رو ببینم
تا کی با جهل و خودخواهی نمی ذارید چهار کلام حرف بزنم، چیز بنویسم یا حتا نفس بکشم
اصلا
گفته بودم؟
هزار و دوازده سال پیش نیمه‌ام را دیدم و ازش رد شدم و رفتم سر فصل بعدی
می‌شه بی‌خیال نیمة من شی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...