۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

نیمة الستی و کیهانی




بیا اینم از عاقبت نیمة الستی و کیهانی، من
یه عمر علاف این نیمه‌ای شدیم که
نفهمیدیم بالاخره چی به سرش اومد؟
یه روز صبح
چشم باز می‌کنی
می‌بینی همه رویاهات ریخته زمین و کاربردی نداره
مام یه عمر علاف این نیمه بودیم و رویا.
مثل خیلی‌ها
نه تنها من که این سال‌ها خیلی‌ها رو دیدم که از ملاقات
ممتد یه آدم در رویا به خود آمدن که یک خبرایی هستیکی‌ش من
که از بچگی می‌دیدم و میخواستم بدونم این آدمی که وقتی پیداش می‌شه
حال من از این رو به اون رو می‌شه، آدمی که در رویا منتظر آمدنش هستمو ........هر چه داستان تخیلی حال می‌کنی بزن تنگش تا وقتی با کاستاندا و جهان رویابینان
و رویا بینی اختیاری آشنا شدیم و افتادیم دنبال دستگیری آقا
تا .................. امروز
بعد شما صبح در حالی‌که یک لیوان چای احمد عطری به دست داری و هنوز در کوچه پس
کوچه‌های خواب پرسه گردی
با خبری مواجه می‌شی که هر چه خواب را از یادت می‌بره
خبر رو بیا پایین بخون که طولانی شد و حال نمی‌کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...