۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

روسای ولات سه‌گانة



اگر اندکی، فقط اندکی از سیاست پدر به ارث می‌بردم
الان چه بسا نمایندة تفرش در مجلس هم می‌شدم
جمعه‌ها من و کباب یادگاری بود همراه با این بند که:
« خانم کباب هیچ‌کدوم مثل کباب شما نمی‌شه. فردا از اون کباب یادگاری‌هات درست کن که، هیچ‌وقت از یاد آدم نمی‌ره » مام به ذوق پدر فکر می‌کردیم که واقعا هیچ کبابی کباب مامان نمی‌شه
حالا بماند وقتی خودمون آشپز شدیم فهمیدیم از این خشک و سفت تر کبابی نمی‌شد
گناهی نداشت
یه جمعه‌ها آشپزی می‌کرد اونم به عشق پدر. باقی رو خدا نگه‌داری قدسی‌ها
در نتیجه خانم والدة ما با این همه فرامین و افاضات با چهار نوه هنوز هم آشپزی بلد نیست و کسی به میل سر سفره‌اش نمی‌شینه
برگردیم به سیاست و کباب یادگاری همین بس که
در ایام رفتن پدروقتی اعضای هر سه ولایت به ناچار تنگاتنگ هم در فرماندهی تفرش جمع شدند.
یکی از صبح‌هایی که هنوز آمد و شد هم‌شهری‌ها شروع نشده بود و هر سه بانو در یک اتاق جا شده بودند
یکی از دخترها رفت تو مایة ابو عطا و که :
« آخ بابا جون. کجایی....؟ بیا که می‌خوام برات کباب یادگاری درست کنم. بابا........»

باقی خواهرها که قصد نداشتند از ایشان کم بیارند همراه با آغاز پیش درآمد به مود گریه کشیدند، درست جایی که حرف از کباب یادگاری شد،
چادرها رها کرده به هم نگاه می‌کردند. که: « یعنی چی اون‌وقت؟ »
« مگه چندتا کباب به یادگار بوده؟ »
« مال من نبود مگه؟ »
به ثانیه نشد سوگواری از یاد همه رفت و فهمیدیم مرحوم پدر به همه دخترا و روسای ولات سه‌گانة سابق و اکنو همین یک جمله را می‌گفته.
وقتی موضوع برملا شد همه به‌جای گریه
از ته دل می‌خندیدند که ای پدرچه‌طور همه رو با یک جمله سال‌ها نگه‌داشتی و کسی تا اون‌روز نفهمید
خب اگه غیر از این بود نمی‌تونست به هر سه ولایت حکومت کنه
روحت شاد حضرت پدر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...