وقتی امروز از آتش الست میگفتم
از وقایع این سالهای گذشته
از باورم به شما که مدتهاست، نم کشیده
ته دلم از خودم پرسیدم، از شما هنوز چند تا ستاره دارم؟
دیدم اوه ه ه ه بگیر برو بالا
نه از برج، نمرود که از نمایة معجزات
نمی دونم باید ذوق کنم یا ملق بزنم ولی بهترین کاری که همیشه خوب بلد بودم
همین سجدة شکر است و بس
پریا امشب کلی آزمایش داشت برای عمل
باور میکنی، همه چیز طبیعی بود؟
این که دکتر جنابیان در حد معجزه بود
یک حساب
ولی همین سه ماه پیش این اعداد دوباره رفته بود بالا
انقدر که منو به هول و ولا انداخت که پس چی شد این معجزات؟
خب تو باشی باز میتونی پشت به خدا بشینی و بهجای جواب بهش بگی: نوچ
به دکتر آرش جنابیان هم نگی: دمت گرم؟
نه
نوچ
ولی نمیشه ما بدون این معجزات و بیماریها زندگی کنیم. عبادتت هم بکنیم؟
گلی همچنان از سر وکولت بره بالا.
بیاینکه انرژیهای حیاتیش رو بریزه به درد و نگرانی؟
نمیشه این همه درد نیاد که تو مجبور نشی، ورژن به ورژن معجزه ارائه کنی؟
میشه؟
یه خورده فکر کن.
تا میآم سجدة شکرت کنم
یه نخود فکر کن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر