۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

فنگ‌شویی، جمعه




انگاری باید خوب جمعه را صدا زد
مال ما که این‌طور شد، از شما خبر ندارم
پریسا هم وسط مراسم چلو دم‌کنان سررسید و جمع خانواده گرد شد
البته هم‌چنان از سفر که برگشتم با هر دو قهرم ولی از زیر بار مسئولیت مادری به اسم قهر نمی‌شه در رفت
مام در نرفتیم
آب و دونه جوجه‌ها رو دادیم و برگة آزادی گرفتیم که باقی روز رو برای خودمون ول بزنیم
خب بالاخره باید یه وقت آزاد برای شنیدن موسیقی‌های امروز پیدا کرد
یه‌جوری که بچسبه تنگه مراسم عصر جمعه و
حالش برده بشه
اوه امروز مراسم فنگ‌شویی هم به‌جا آوردیم
رفتیم و روبیدیم و انرژی‌های منفی رو از خونه ریختیم بیرون
لاکی‌بامبو ها رو به روش صحیح با پنج عنصر ادقام کردیم و گذاشتیم
غرب خونه بلکه این جوری تونستیم یه‌نموره به تعادل و ، عشق، شانس، شفا و خلاصه حال مثبت برسیم
عصر جمعه سلام
عشق سلام
دل‌خوشی ، سلام
سلامی با رضایت توام با نوای کارونش
سلامی معطر به عطر عود
و مزة چای احمد عطری، همراه چند پر دارچین و چند دونه هل
باید خودمون رو تحویل بگیریم که همه بدبختی دنبال عشق رفتن برای نبود انگیزة تحویل بازار خودمونه
وقتی یکی هست، یکی که مثل هیچ کس نیست
خب حال همه بهتر می‌شه، من که تنها نیستم
وقتی انگیزة بیرونی ندارم به‌خاطر حرمت لحظه و زندگی و سبزی، حیات
برای حرمت عشق هم که شده
باید به خودم مهربورزم و در معبد تنم روغن عضق بریزم تا مبادا این معبد خاموشی گیرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...