۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

فال صبح‌گاهی



قبلنام
این‌جا زیاد جون کنده بودم بنویسم
اما هیچ موقع این‌طوری
پیچ‌ش شل نشده بود.
از صبح دو دریچه کار کردم.
اگر یک هفته روی این ریتم باشم. قول می‌دم کل کتاب رو ببندم
حالا تو فکر می‌کنی، زیر سر انرژی محیطه؟
ذهن من؟
فضای جنگل؟
انرژی‌های موجود در ابر و باد و مه و خورشید و فلک؟
هر چی که هست دمش گرم که خیلی حال می‌ده
مدت‌ها بود زوری و رفع تکلیف می‌نوشتم. الان
رفتم
وسطش و نمی تونم بیرون بیام

ایی وسط حافظم یه چی می‌گه و مام می‌گیم بهش می‌گیم فال صبح‌گاهی
ولی بالاخره یه چی از ایی ابزار اجی مجی پیدا شد ها؟ یا نه؟
صبح به صبح برای مریض خوبه ؟ نه؟

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...