بالاخره این سفر معجز خودش را ارائه داد
خیر و شر در هستی بیمعناست و هرآنچه که ظاهر شر داره، لزوما شر نیست
در جای دیگه، برای یه چیز و یکی دیگه خیر میشه
که ارزش شرش رو داره
یه چی مثل حکایت من و امشب و این جنگل و آدم دو پا
البته معمولا یه در میون پیش میآد مثل آدم بیام و مثل آدم برگردم
بالاخره اونی که میآد با فیوز برق خونهات قر می ده، یه شبم میآد پشت در توی حیاط قر میده
که به زمان ساحری، وقتش امشب بود
گو اینکه به روایت جسین آقا دم صبح گذشته هم بوده و ما در خواب ناز نفهمیدیم
خلاصه که هر چیزی یه عمری داره.
وقتی هم که زمانش به پایان رسیدة تمام شده
هفت روز سفر، هفت مقدس و شاید یکی از بهترین سفرهای تنهای من به اینجا
با سپاس و قدردانی از طبیعت چلک که این چند شبانه روز ازم محافظت کرده. وقت مراجعت شده.
امشب دیگه با جسارت تا دم خونه اومدن
باید از ترس از حال میرفتم؟
تق شرش دراومد و به خیر چرخید
مهم نیست کیفیت و کمیت موهبت چی بوده؟
مهم اینه که اتفاق امشب باعث کشف بزرگی شد
تو باشی، برای پرده برداری از وجودی نازنین، دلت نمیخواد دزد تا پشت در خونهات بیاد؟
من که با تمام وجود از دزدان ناشریف، و نامحترم بابت اقدامات متهورانة امشب کمال قدردانی و سپاس را دارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر