جمعه جمعه است
حتا اگر ابری یا آفتابی باشه
جمعه یه روز میان روزهای هفته است
چیزی شبیه به قیامت که تو تهش به خودت و هفته گذشتهات نگاه میکنی
شاید سی اینه که قراره امام زمان هم جمعه بیاد. نه؟
البته تو که نه، شما.
ولی شما هم نه، منظور من است
این جمعه تا جمعههای دیگر زندگی چه تفاوت داره؟ هیچ
اما چراجمعه اینهمه معنی داره؟
مال من که معنیش میشه، اوی، فلانی، یک هفته دیگه هم کم شد
کی قراره زندگی کنی؟
یه چیزی مثل بین دو زمانی، غروب که آدم دلش میگیره
تحویل روز به شب. و یا حتا برعکس. دو زمانی سحر که البته صحر بیشتر شبیه به شنبه است
آغاز است و پر انرژی. بهتره بگیم بین دو زمانی غروب
یهو دلم میریزه و خالی میشه، قلبم تند و تند میکوبه که وای اینچه حالیه؟
و حالم زیر و رو میشه
این جمعه نه بوی بیبی داره نه بوی پدر، این جمعه جمعة مهربانی و من است
میخوام امروز را به خودم مهربانی کنم
نه در نقش بیبی به دیگران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر