۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

فداکاری تا خودخواهی





و اما بگیم از روزمرگی و دلتنگی
که سخت دلتنگم اما نه دست و نه پام نمی‌کشه برم تهران
البته که باید برم و هیچی نباشه، شهرداری و داستان‌هاش دنبالم هست
اما حالا که اومدم بهتره وجودم از خشم سبک بشه که برگردم
گاهی داریم به بهترین شکل ظاهری انجام وظیفه می‌کنیم
اما از درون انقدر خسته‌ایم که فقط باقی رو از خودمون و وظایفی که برای خاطر اون‌ها انجام می‌دیم بیزار می‌کنیم
من به این نقطه رسیده بودم
خستگی مفرطی که ازم یک دینامیت آمادة انفجار ساخته بود
با هر صدا، هر تلنگر منفجر می‌شد و ارتعاش انفجارش تا مدت‌ها در فضای خونه به‌جا می‌موند
مدتی نباشم و تا مدتی هم خونه در آرامش فرو بره، به گمانم برای حال همه بهتر باشه
حتا اگر آخرش اسم من بد بشه
که : « ول کرد و رفته معلوم نیست کجا، چه غلطی می‌کنه و بچه‌اش رو که خیلی وقته از زمان بچگی‌ش گذشته، به امون خدا ول کرده»
این همون فورمتی‌ست که مادران بعد از متارکه باهاش مواجه می‌شن
اون‌هایی که می‌شینن به‌پای بچه و یک تنه عمر را حرام می‌کنند
اون‌ها بدترین مادر زن‌ها ومادرشوهرها خواهند شد
به دلیل ساده‌ای که همه خبر داریم
زنی مانده، بچه داری کرده، بچه بزرگ می‌شه و می‌خواد بره
اما بچه می‌مونه یه مادر عمر فنا شده و هزاران انتظار و توقع و مالیات
هیچ یک مقصر نیستیم
فقط اشتباه فهمیدیم
مفاهیم متفاوتی مثل گذشت، ایثار، فداکاری تا.............. خودخواهی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...