تمام مدت دیروز در سالن شهرداری کارمندها را زیر نظر داشتم
زیر لب تکرار میکردم
زندگی بعدی، حتما کارمند به دنیا میآم
تکلیفشون با خودشون معلومه
میدونن برای یک خط تعریف شده زحمت میکشن
زنها هم به قدر همون خط رویا پردازی دارند
مردهم وقتی شب به خونه میآد، تازه سرور و آقا از در درآمد
خانوادههای کارمندی، برنامه ریزی دارند . برای هر قدم، هر ریال فکر میکنند
آخرش هم گیس و ریشة هم را نمیکنند و این تصویر به ملایمت امتداد داره
تا فرستادن بچهها خونة بخت
یک حد متوسط، دائمی و ثابت
صبح با ایمیل یکی از همین کارمندان گرام آغاز میشه که نه تنها نه
بلکه خیلی هم آره
بعد دوباره میترسم که وای اینام که آره؟
خب ایی بانو از رو دست کی نگاه کرده که سالهای شیرینش را از یاد برد؟
دختران حوا فکر میکنند بعد از تلاق برو که رفتیم .
الان یک آقای شوهر مناسب ورژن خودم پیدا میکنم و پوز عالم را میزنم
در حالیکه بد نیست به بانوان گرام یادآوری کنیم که با وضعیت اقتصادی موجود دخترکان ماهرو تو خونه موندن
وای به احوال شما
چی فکر میکنید وقتی بعد از هزار سال در مرز پیری و میانسالی تلاق می خواین؟
داره مخم سوت میکشه
همون بهتر که کارمند هم نشدیم . به که نون و ماست خودم را بخورم که خدای خالق از روز ازل بهتر از خودم می دونست چه ورژنی به کارم میآد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر