۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

حساب و کتاب جنگل





دیگه جدی، جدی ساکم رو بستم
هنوز کسی خبر نداره
کسی که فقط پریاست که هنوز نفهمیده و به فکر مهمونی شب و دایی بهنام و ایناس
تا بچه‌های من بفهمن رفتم شده شب
واقعا این نقطه چه ارزش موندن و چنگ انداختن داره
برم لباس بپوشم فعلا
از جایی که گفتن هوا ابری‌ست و
حساب و کتاب جنگل هم
فقط با تارزان
و
وقتایی که هوا طوفانی‌ست از
برق ........می‌ره تا تلفن
خلاصه صحنه‌ای جور برای ژانر وحشت
بریم شاید دو سه روزه یه رمان ترسناک هم نوشتیم
کی به کیه
وقتی نوشتن می‌آد، انگاری خودش سر ریز می‌شه و نمی‌شه کنترل کرد
انشالله اگر همه چیز سر جای خودش بود
رسیدم خبر می‌دم
البته با توسل به مخابرات مازندران و اینترنت هندلی و همه اولیا و انبیا




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...