۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

رقصنده با بارون




اگر بدونی چه بارونی می‌آد،
دیگه دلت بارون نخواد
صبح این‌طور بیدار شدم که فکر کردم دیشب در کشتی نوح بودم و یادم نیست
از آسمون و شیروونی و زندگی و اینا خلاصه آب راه گرفته
البته که الوعده وفا خواهم کرد
و اگر جناب کوین کاستنر رقصندة با گرگ‌هاست
مام امروز رقصنده با باران خواهیم شد
فقط اول باید خیسی حموم خشک بشه، بعد
برم از نو با بارون تطهیر کنم
امریکای لاتین اسطوره‌ای داره که می‌گه ،ابر و باران نماد وجه مونث خداست
و با این حساب امرو منم و عشق و خدا
الهی شکرکه آرزو به دل از این سفر برنمی‌گردیم و بالاخره به یک آغوش پر مهر خواهیم رسید
مهم اینه تو حسش می‌کنی، حالا حتا اگه راه داد با تن لرزه و خیسی
ولی این‌کجا تا اون عشق الهی که مد شده کجا؟
عشق بی تاچ و ماچ ممکنه؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...