۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

من کجام؟




عطارد دیشب معلوم نیست رفت کجا و چه کرد که یهو همه چی در من زیر و زبر شد؟
یه کاری کردم
شاید ، خیلی خیلی احمقانه.
ولی وقتی می‌بینم این کش از هر کجا درمی‌ره
بر می‌گرده و می‌خوره به این نقطه؛ دیگه باید نقطه یه کاری بشه
این نقطه عمری هم همدم و هم یار و هم پناهم بود و شاید بابتش همیشه یه هم ی لازمم می‌شد
که برم سراغش
حالا دیگه دست و پا گیر شده.
شاید خاطراتی که حمل می‌کنه، خسته‌ام کرده
در هر شرایط باید برای این نقطه هم تصمیم می‌گرفتم
همین طور حال خراب گل‌ها رو آب می‌دادم که نفهمیدم کدوم ریز شهاب اومد خورد
وسط ذهنم و کانالم خودش برای خودش رفت ناهماهنگ آباد
پچ پچ پچ و قرار گذاشتم
نیم ساعتی‌ست برگشتم
درباره قدم بعدی هم نمی‌گم
خل شدم
می‌دونم
تو هم جدی نگیر
بگو انشالله خیره
دیگه هر چه بود ، گذشت
شنیدم اهالی و دوستان هم به عشقی تازه دل‌گرم شدند
و خدا بخواد
پالس شک و تردید و کنجکاوی و......... از روی گندم هم برچیده می‌شه
هیچ ذهنی الان روی من نیست که حالم رو تغییر بده
غیر تنس خودم که می‌خوام لاید لایه از روی تنم بردارم
بعد
بپرم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...