ببخشید از باب اطمینان احتیاج دارم یه چیزایی رو دوباره نگری کنم
و از صحتش اطمینانی نسبی حاصل کنم
آیا به نظرت
اگه آدم، انواع اصوات در جریان خونه رو ببنده تا صدای زنگ تلفن رو بشنوه، یعنی چی؟
یا اینکه بهجای روزی سه مرتبه، دهبار به آینه نگاه کنه یعنی چی؟
یا، اگه تا چشم باز میکنه، فکر یکی نیشش رو تا بناگوش بیاره و همونجا یه چند لحظهای نگهداره
یعنی چی؟
یا با لبخند از اتاق بیاد بیرون به خورشید با محبت نگاه کنه
با همه حس و حال، نسترنها رو بو کنه
گل خشکها رو بکنه
خوش اخلاق باشه چنان که تو گویی خوش اخلاق تر از او نیافریده
اینا یعنی چی؟
اگه یه صدایی باشه که با همه صداهای دنیا برات فرق داشته باشه
اگه فکری که با جریانش
ضربان قلبت به سطح جمجمه و بناگوشت برسه و
گونههات از داغی مثل لب ماتیکی گلی بشه
اگه هی تو دلت یه جوری باشه انگار داره دنیا زیر و رو میشه
اگه یکی باشه که فکرش احوالت رو عوض کنه
آمدنش تو رو از همه خوشحال تر و
رفتنش محزونت کنه
جلو آینه صد دفعه لبهات رو صورتی کنی
به موهات شونه بزنی،
از پنجره نگاه کنی
و برای شنیدن صدای پاش همه تن گوش بشی
و یه سی چهل قلم دیگه که دیگه اینجا جا نمیشه
جمیع اینها یعنی چی؟
ممکنه یعنی آدم عاشق شده دیگه؟ یا نه؟
بخصوص اگه رحم و انصاف و بخشش هم با هم فوران کرده باشه
و دنیا را بیش ازهمیشه زیبا ببینه
مگه غیر از این تعریفی هم وجود داره؟ ها؟
هیچی همین دیگه
میخواستم ببینم تعاریف آدم وقتی عاشق میشه هنوز یادم هست ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر