۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

فشاری، آب




بچگی‌های ما نه کامپیوتر داشت نه ماهواره نه sms ولی زندگی عطر امنیت داشت
آب نبوده اما کسی هم از بی‌کسی عطش نداشته
یادم می‌آد تمام فضای زیر خانةپدری‌ام آب‌انباری بود که شده بود محل نگه‌داری سیب‌زمینی پیاز بی‌بی‌جهان
و برای می‌گفت که چطور اون قدیما هر محله نوبتی آبی داشت که شبانه یا دم صحر یکی باید می‌رفت و آب را به آب‌انبار می‌انداخت
هنوز پمپ دستی بالای حوض تعریف می‌کرد که آب چطور از آب‌انبار می‌رسیده اینجا
گو این‌که زمان ما آب نداشت ولی هنوز خانه‌هایی را می‌شناختم که بالا و پایین بردن اون دسته آب را ازش بیرون می‌کشیدند
شاید اون‌ها هنوز آب لوله کشی نداشتند؟
چرا که نه؟
یه نگاه به شهر بنداز ببین هنوز هستند خانه‌هایی که لوله‌کشی گاز ندارند
اما
با این همه سختی مردم خوش بودند
برای برداشتن یک سطل آب از این سر محل تا اون‌سرش می‌رفتند
شب چره بود و ظهر جمعه‌ها محله بوی عید می داد
فوتینا یک قرون بود و دل مان را با همان شاد می‌شد
زن از باب کاری که با عشق می‌کرد اجرت المثلی نمی‌خواست
و من عاشق دنیا و زندگی بودم
چرا حالا نیستم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...