میخوام یه چی بگم، میترسم
یعنی وقتی یادم میآد این اولاد ذکور آدم تا لباس زیرم را گرفت و تلاقم داد
به خودم میگم نوش جونتون
اما نمیشه همه را به یک چوب زد
فقط نمی دونم چه اتفاقی افتاد؟ یعنی واقعا زنهای ما به چی رسیدند که همه چی یهجور دیگه شد؟
دیروز فکر میکردم، با اینکه یکی از بزرگترین حسرتهای زندگیم اینه که زندگی زیر سقف یک مرد چه لذتی داره؟ یا خرجی گرفتن و حمایت شدن از کسی که خودش را مرد و جفت تو می دونه و حتا برای فرزندانش پدری واقعی باشه یعنی چی؟
این حسرت را تا دیروز حمل میکردم
دیدم خدا یه چیزایی رو حالیمون نیست و در مسیر سرنوشت قرار می ده
از جمله اینکه روزی مردی منو از خونهاش بیرون کنه
یا هر روز خرجیم را ببره که مثلا قهر کرده باشه و یا بعد از متارکه
برمیگشتم سر سفرة مادر؟
هیچ یک از این ها در توانم نیست و روانم را متلاشی میساخت
خیلی بیشتر از بیگاری که اینهمه سال به اسم مادر بیبهشت زیر پا ازم کشیده شده
نمی دونم پس کی کجای درست ایستاده؟
اینها فقط نتیجه ازدواجهای غلطه که یهو سرباز کرده
میبینم بهخاطرخونه خون هم را میریزند. شاهد دروغ میآرن. طمع دارند. تا جای ممکن میخوان مالیات زندگی مشترک را از هم بگیرند
همه اینها بماند سر طاقچه تا بگم از بحث شیرین اجرتالمثل دختران حوا
دیدی ظرفیت برابری با مردها را نداریم؟
دیدی اسلام بیش از مرد به شما فکر کرده؟
دیدید تا زمان شاه عرضة دفاع از حق خود هم نداشتید؟
دیدی بابت همینها مادر مادر بود؟
خدایا شکرت که بعد از متارکه کارم به درخواست اجرت المثل نکشید
فکر کن هم زندگی هم جوانی هم زیبایی، باورهای شیرین و دستنخوردهات را بدی و بهجاش حق کلفتی بگیری؟
این بود همه برابری دختران حوا با پسران که خودتون را براش تا جر کردید؟
مرد یا هست یا نیست
نهایت از نوع نامردش میره یه جا گم و گور میشه و اسمش میشه، پدر بد
اما چطور میّه اساس امنیت بچهها و محبت و زناشویی را به افتضاح کشید؟
ده سال مثل چیز کار کردم. بهترین همسر و مادر کدبانو و باج بدة ...... فلان هم بودم
اما تهش از خودم راضیام
انسانیت کردم. مادر بودم و از زنانگی م را به گند مایه تیله نکشیدم
باید برای چندهزارمین بار بگم : پدر روحت شاد که سر میانسالی کسی قصد نداره منو از خونهام بیرون کنه
من قصد ندارم زندگی کسی رو بالا بکشم
بابت کاری که با مهر زنانه و مادرانهام انجام دادم از کسی حق کلفتی نخواستم
قصد بالا کشیدن مالی یا حتا مهری نداشتم که به اجرا بگذارم
و خودم موندم
خود واقعیام که به هیچ تدبیر و فریب زیر و رو نشد و مادر خوب موندم
واقعا که همه چیز از تعادل خارج و هیچ امیدی به فرداها نیست
مهم نیست مردان چه کردند این سالها
مهم جاییست که مادر است و امنیت
مادر است الگوی مهر و انسانیت
مادر و بخشش و ایثار
پدر مهم نیست چه بلایی به سرش بیاد
فرداهای مادری را به گند نکشیم
بهتره دخترهامم خونه بمونن تا برسن به این نقاط دل بهم زن
چی میمونه از زن
از مادر
از همسر
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر