۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

من و شقایق و چلک



می‌گفت:
وقتی بی‌دلیل و ناگهانی کانون ادراک جابه‌جا می‌شه
یه جور حزن غریب وارد وجودت می‌شه
غم غیره منتظره
یه حس گنگ
باور تنهایی، آدم
اندیشة مرگ یا که بودن؟
فکر کنم
کانون ادراکم شوت شده
از جابه‌جایی گذشته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...