۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

فال خوب که بلد نیستی. بد چی؟ بلدی؟



تا غروب خونه تمیز نمی‌شه و منم فعلا نمی‌تونم برم تا نزدیک ظهر
اما در این فاصله ذهنم رو گذاشتم جلوم ببینم چه آرسن لوپن بازی قراره در بیاره؟
از وقت بیداری که راه افتادم در خونه قلبم یه نموره درد می‌کنه و قفسه سینه‌ام هم می‌سوزه
اینا یحتما رشته‌های عادت‌های ذهنی‌ست که داره کنده می‌شه
اونم زده به نقطه ضعف جسمی‌م تا بترسونه و یحتمل از راه منصرفم کنه
خیلی راست می‌گه، روزی که از این در رفتم و به‌جای سفر با مرگ مواجه شدم
هنر نمایی می‌کرد
فعلا در مراسم صبحگاهی قلبی و دل آشوبه و دل‌شوره
می دونم جسمم چیزی‌ش نیست

یکی بلد نیست یه فال بد بیاد و بگه نرو؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...