وقتی ذهن درگیر نیش زنبور باشه هنوز، پس حقشه دو و نیم صبح به جای بلبل جنگلی یه خروس بیموقع بخونه.
فکر کن از صبح از لجم از خودم تا پنج بعداز ظهر مثل تراکتور تو حیاط کار کردم و یک خروار فلمه زدم.
بماند این لمس خاک سرشار از انرژی است.
اما برای منه از اونور برگشته فقط میتونست یک تنبیه سخت بدنی باشه.
با چند گزینه
لچم گرفته، چون بخشی از برنامهام خراب شد؟
لجم گرفته چون، از تکرار این نیش خسته شدم؟
لجم گرفته چون ضعیفم و نقطه ضعفها کار دستم میده؟
لجم گرفته چون ، از حل این یه قلم هیچوقت برنیومدم؟
لجم گرفته چون، انتظارش رو نداشتم؟
و هزارتا احتمال دیگه برای اینکه من از درد و افسردگی نتونم بخوابم.
خستهام قد یه جنازه.
اما خواب نیست.
ذهنم درگیره .
چرا ما از هم محبت را دریغ میکنیم؟
من الان هستم برای یکساعت آینده ضمانتی موجود نیست.
اما بعضی درگیر توهمات ابدی هستند و خودشون رو برای یک نبرد همیشگی قویتر میکنند.
غافل از اینکه من حتی دیگه امید ندارم بفهمم که این هاچ مادر مرده بالاخره مادرش رو پیدا کرد یا نه؟
شایدهم همه حرفای الانم بیخود و نتیجه فول مون باشه؟
اما پناه میبرم به خدا
و هزارتا احتمال دیگه برای اینکه من از درد و افسردگی نتونم بخوابم.
خستهام قد یه جنازه.
اما خواب نیست.
ذهنم درگیره .
چرا ما از هم محبت را دریغ میکنیم؟
من الان هستم برای یکساعت آینده ضمانتی موجود نیست.
اما بعضی درگیر توهمات ابدی هستند و خودشون رو برای یک نبرد همیشگی قویتر میکنند.
غافل از اینکه من حتی دیگه امید ندارم بفهمم که این هاچ مادر مرده بالاخره مادرش رو پیدا کرد یا نه؟
شایدهم همه حرفای الانم بیخود و نتیجه فول مون باشه؟
اما پناه میبرم به خدا
سلام خاله....خسته نباشی
پاسخحذفحالت خوبه؟؟؟؟؟....
من انتن دارم فقط هر چی چرت و پرته داره پخش میکنه...
مامان بزرگم یه سال بوده رفته بوده و کسی به من نگفته!!!!
میبینی دنیا رو؟؟؟
حوصله یه خودمو هم دیگه ندارم...
منم باور کن دنبال این نیستم که اون بیچاره ننشو پیدا کرد یا نه....با اینکه خیلی مشتاق بودم به روزی...