با دیدة انصاف نگاه کن
امروز بهخاطر باد تندی که میوزید دو ساعت آبیاری گلهای بالکنی عقب افتاده
ببین از حال و نا چنان رفته که تو گویی
به خشکسالی رسیده
در نتیجه نه زیبایی و طراوت داره و نه عطری که مشام را بنوازه
یعنی
تو فکر میکنی ما آدمها. نه
من، از این گلدان آبجویی کمترم که چون جای تنگی داره
باید بیشتر آب و دون بگیره، کمترم؟
که بیواسطه بتونم بدم و برم؟
باز احساس کنم زندهام؟
انسانم و طالب حس خوب زندگی
حس تابستان و بهار
حس این امینالدولهها
چاهی که فقط یکطرفه برداشت میشه
و از هیچ سفرة زیر زمینی، روزمینی، بالادست، پایین دست هم پر نمیشه
یعنی با احتساب احتمالات و محاسبات منابع طبیعی و عمر و پیشینة زمین شناسی و معادلات ریاضی و................... اینا
تا کی میتونه همچنان مورد بهره برداری واقع بشه
به گل ننشینه و آبش همیشه زلال و گوارا باشه؟
هم گلی میشه.
هم خشک میشه،
هم کسی ازش استفاده نمیتونه بکنه
و هم خودش
هر لحظه آرزو میکنه دلوهای بیدلیل را به امیدی نیندازند پایین
که از دیوارهاش ضربه میخوره و زخمی میشه
تا کف خشکیدة چاه
که از دیوارهاش ضربه میخوره و زخمی میشه
تا کف خشکیدة چاه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر