نه بابا
این همه طرفدار و پس چرا تنهام؟
از صبح نصف تهرون و تا نزدیک شمال رفتم
فقط برای اینکه خونه نمونم
پس چرا کسی رو نداشتم برم پیشش؟
خوبم.
کاش با این پیغامهای شما بهموقع میرسید و واقعا حالم تغییر میکرد
البته دست همگی درد نکنه
ولی تا برنمیگشتم و آنلاین نمیشدم
هیچ یک مایة دلگرمی نمیشد و ممکن بود
چه بسا تا حالا یه کاری هم دست خودم میدادم؟
خلاصه که مرسی
زندهام
مثل تارزان شکست خوردة خیس برگشتم خونه
البته اگراین خبر ایجاد ترحم نمیکنه؟
چه بده آدم خونه داشته باشه و همیشه آواره باشه نه؟
اون قدیما روزی هزار بار خدا رو شکر میکردم که استقلال مادی نذاشت
زیراستبداد آدم شوهرا بمونم
نگو خدا خواب یه استیدادی برام دیده بود که نتونم کمر راست کنم
پریا
در مسجدی که در بدترین شرایط نمیتونم بکنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر