آدم همه چی بشه، مادر نشه.
یا اگر هم خواست مادر بشه
اول از سلامت روح و جسم پدر مورد نظر اطمینان حاصل کنه
نمی دونم از کی و یا کجا تضمین بگیره که
این آقای پدر حتما تا سی سالگی بچه زنده باشه
هیچ رقم خاصیت تلاق گرفتن نداشته باشه و خلاصه صد و چند هزار پیمبر تعهد بدن
که پدر بچه همیشه و همه جا در کنار این بچه خواهد بود
بعد، تازه اگر هیچ آرزویی نداشتی، بچه دار شو
از یک هفته پیش بهخاطر عروسی دیشب داستان داشتیم
وقتی میگی: نمیشه بری. عروسی اونم کرج نه میتونم ببرمت نه بیام دنبالت . ......... این ها همه جرایمیست که تا دیروز به گردنم بود
مادر بدی هستم و نمیخوام بذارم بچهام زندگی کنه
بله خب اصولا نه مدل آویزونی از بچهام و نه حوصله دارم خودم رو علاف کسی بکنم
یک کلام گفته بودم، نه. نمیشه بری
دیروز از صبح با فیگور مادر مردهها بیدار شد و کز کرد کنج خونه
دلم سوخت و گفتم برو.
به هر ترفندی که بود خانم را سپردیم به رانندة آشنا و برد عروسی
حالا این که خانم موبایلش شارژ نداشت و ما رو گذاشت پشت در بستة بیاطلاعی بماند
ساعت سه نصف شب تشریف آورد با کیف گم شده
اولین باری نیست که کیف و موبایل گم میکنه و همیشه ، جز من، براه که
بچه وقتی من، مادرت یک گوشی ساده دست میگیرم
کجا آیه اومده که تو باید گوشی گران قیمت دست بگیری که هر روز گم کنی؟
ولی ته همه اینها فکر میکنی چی شد؟
افتاد گردن من که،« اصلا من که نمیخواستم برم. دیدی که هیچی هم نگفتم. تو صبح تا بیدار شدم گفتی میشه بری. »
خلاصه که گم کردن کیف و گوشی افتاد گردن من که اجازه دادم بره عروسی
اجازه هم ندی، بدترین مادر روی زمینی و از حسادتت نمی خوای زندگی کنه.
واقعا شماها جای من بااین اوضاع میتونی آدم خوشحالی هم بمونی؟
هر کاری میکنم یا نکنم بدهکار آل جزایریام
نمیشه همین امروز منو از این صحنة مادر به درک واصل کنی؟
مر..... این دنیا و زندگی که هر کاری بکنی باز بدهکارش
تویی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر