من به سال نود و سه چی اضافه کردم؟
حساب نمیکنم
سال سیزده نود و سه چه به من هدیه داد؟
وقتی این صفحه رو ورق میزنم، روزی که به استقبال سیزده نود سه رفته بودم رو نگاه میکنم
خیلی نمی دونستم در حقیقت این سال چه در پیش روی من تدارک دیده
اما مطمئنم طی این دوازدهماه رفته
کلی آموختم
تجربه کردم
در آسایش بودم
کلی خودم رو شناختم
مسئولانه در برابر کودک درونم جابهجا شدم و
کودکانه تمام سال تا میشد در باغچهی کودکی
رنگ بازی کردم
خلاصه که کلی با سال رو به پایان حال کردیم
کلی وسط گلها با هم پلکیدیم و چای خوردیم
و من سیگاری دود کردم و او چپ چپ نگاهم کرد
و از همه نکوتر آشنایی با پیام و زبان شیخ قونیه، به لطف پرویز شهبازی
کلی بهم جهت داد و اضافههام رو ریخت
وقتی وسط لحظه و ساعت، روز ماه
قرار داریم نمی دونیم در حال ترسیم چه طرحی عظیمیم
وقتی ازش بیرون میآیم
تازه متوجه تاثیر و تغییرات موضوع در زندگی میشم
به کل پارسال که نگاه میکنم
کلی موزی بازی ذهن بود و هی خودش رو زد به مریضی
من هی دستش رو خوندم و خودم رو جمع کردم
کلی منه ناشناس و اضافه داشتم که از دستم در رفته بود و
به لطف گنج حضور شناسایی شد
خلاصه که کلی سپاسگزار مولانای چرخان و رنگ و بزم عشق
در سنهی سیزده نود سه شدیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر