۱۳۹۴ فروردین ۲, یکشنبه

همه ما







می‌دونم همه
یعنی بنا نیست همه‌ی همه، مثل هم باشیم
می دونم برخی تنهاییم، برخی غمگین و اندکی هم چرایی دوست داشتن این ایام را فهم نمی‌کنند
اما
این ثانیه‌ها، روزها و ماه‌ها و سال‌ها همه سهم ما از زندگی‌ست
چه بخندی یا نه؛ زندگی می‌گذرد
سهم من و تو 
هر ثانیه‌اش
این کوتاهی ما نیست اگر که بگذاریم بی رمق بگذرد؟
تا سع صبح هنوز داشتم شکولات و .... درست می‌کردم
نه بابت فخر فروشی به ملت
که تنها عشق می‌پزم
کلی کاکائو مزه دار کردم، در سکوت درون
توت درست کردم، پر از حس خوب و آرامش و .... 
فقط صرف انتقال مهر از دست به دست
هبه‌ی حال خوب و عشق بی‌حد به انسان
حالا این‌که پرده‌های خونه‌ام چه شکلی و میز دارم یا ندارم، همه زیادی‌ست
یکی از هنر جوها زنگ زده که:
استاد؛ باید قبل از سفر حتمن بیام عید دیدنی. 
هنوز حس و حال عید و  طعم شیرینی‌ها دست پخت سال گذشته زیر زبانم هست
ای جانم
نمی‌گه روی کدوم صندلی نشسته بودم
یادش هست حس خوبی که سال پیش در این جا داشته
من به همین‌ها ذوق می‌کنم
اخوی محترم دیشب می‌گه:
این همسایه جدیدها ارزش محبت تو رو ندارن، « ان‌قدر بد اخلاق‌اند که مدام با خودشون هم درگیری دارن. وای به همسایه »  بی‌خودی چیزی براشون نفرست
و من که چاره‌ای جز دادن ندارم
بی‌تربیت
زبونت رو گاز بگیر
منظورم محبت بسیاری‌ست که در وجودم بی‌تابی می‌کنه و باید جایی خرج بشه
و این در تمام ما هست و نمی‌فهمم چرا برخی این چنین با زندگی و خودشون تا اساسیه‌ی منزل درگیری دارن
بناست زندگی خود سازی کنه؟
بیاد قلقلکت بده؟ 
با قلقلک کف پا موافقم که تلخ‌ترین آدم‌ها رو به خنده وا می داره
بخند عزیز دل که نخندی هم این جهان در گذره
سهم تو تلخی خواهد بود
نه من 
نه همسایه 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...