تا هنگامی که در رفت و آمد کار هستم و یا در کارگاه مشغولم
هیچ
کافیه بفهمه کاری ندارم و نشستم یه گوشه، مثلن تیوی ببینم
میفهمه سرم خلوت و جون می ده برای بازی
دیگه این طناب به دهان و یا دنبالم راه میافته
یا مینشینه یه گوشه بهم زل میزنه.
انقدر نگاه میکنه تا نگاهش کنم
اگر زیاد خودم رو به نفهمی بزنم
هی جا عوض میکنه و تا جایی که یا میره جلوی تیوی و یا صاف میآد جلوی من میایسته
که عاقبت ببینمش
و بخندم
خندیدن همان و به تاخت آوردن طناب همان
حالا
همین طناب که از کی توی دهانش و راه افتاده دنبالم رو
به ناگاه کشف میکنه
تا میگم: شانت طناب بده
تازه یادش میافته:
- اه.... طنابم !!!غلت میزنه. میچرخه و دقایقی به طناب مشغول میشه چنان که تو گویی
تا همین الان طناب رو ازش قایم کرده بودم و تازه پیدا کرده
میگم: سگ توله تو که میخواهی تنهایی بازی کنی؛ چهکار بهمن داری که شدی سایهی دومم؟
خودت با خودت بازی کن دیگه
من کی شبیه شانتال بودم؟
شانتال هم نشدیم
چرا بچگی م
تا وقتی سرگرم این اسباببازی، دنیا فقط همین بود
وقتی ازم میگرفتنش بیشک گریه میکردم
ولی به ثانیه کافی بود یکی دیگه پیدا کنم
اولی یادم میرفت و به دومی چنان مشغول میشدم که تو گویی در جهان هرگز چیزی جز اون نمیخواستم
ای خوش بهحال بیذهنی
پس سی چی ما اشرف مخلوقات شدیم؟
ایی شانتال از من خوشبختتر نیست؟
نونش حاضر، آبش حاضر
دیروز موهاش رو زدم
سردش شده
رفته لباسش رو آورده تنش کنم
بعد میگن: حیوانات شعور و فهم ندارن و ما داریم
دیشب موندم توی سرمای رادیاتور بهناگاه مرده
ولی نرفتم توی اتاق پریا بخوابم که بخاری داره، نه که غصهی دلتنگی خفتم کنه
امروز سرماخورده و از این اتاق به اون اتاق میرم
سی همین نقطه ضعف کوچکی که دارم
اینه تفاوت من تا شانتال
به حق چیزای ندیده - مگه به سگ هم لباس میپوشونند :))) سگ که سردش نمیشه؟؟؟ میشه؟؟ اینجا سگ های کوچیک و بزرگ رو هر روز میبرند بیرون- البته به گرمای زیاد حساسند ولی نه به سرما-
پاسخحذفسگی که به بیرون عادت داشته باشه، تا سگی که مدام لم داده کنار شومینه
پاسخحذفبا هم تفاوت دارند
همونها هم که شما میبینی تا سردشون میشه شروع میکنند به دویدن
شانتال هم همیشه نمیپوشه
هر بار بعد از زمستون اول باری که موهاش رو میزنم
دو سه روزی سردش میشه
زیرا عادت کرده با حجم انبوه مو توی آپارتمان باشه
وقتی خالی میشه یخ میکنه