همین امشب رو به تمام سال نمیدم
و همین ساعات پیش از تحویل سال که شاید ، بهمن
برای باقی تمام روزها و شبهای سال انرژی می ده
خونه برق میزنه
عطر گل فضا رو پر کرده و منتظرم
منتظر یک لحظهی شادی
شادی جمعی
دقیقن همون تفاوت حال ماست با اونور آبیها
کمتر در فضای عید قرار میگیرند و ما به تمام خود، عید میشویم
چراغهای خونههای محله روشن و از هر خونهای صدای موسیقی به گوش میرسه
معلومه همه خوبند
همه خوشحال و مانند من منتظر اون لحظهی شیریننند
حتا شانتال
یعنی خودم باور نمیکنم حال و حس من تا این حد میتونه روی شانت اثر بگذراه
اضافهی ربان دور سبزی رو بستم دور گردنش، ازش عکس گرفتم و کلی خوشحال بود
بعد نوبت به آخرین کار عید، تخت شانت
چنان غافلگیرم کرد که کم مانده بگم، کی میگه سگ حیوان وقدر آدم نمیفهمه؟
جلالخالق
ملافههای تختش رو نو کردم
اول که هی نگران بود می خوام با تختش چه کنم؟
بعد که کار من تمام شد
پرید روی تشک و شروع کردی با وارسی
و بلافاصله پهن شد روی تشک و نگاهش چنان پر از قدردانی بود
که دلم خواست
هر شب ملافهی نو بذارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر