۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

چوب فلک





ده ساله این جا می نویسم
قبل تر هم در پرشین بلاگ بودم و با نام کیمیاخاتون می نوشتم
و وبلاگ سلام نیمه و بعد هزارویک شب و عاقبت گندم جدا شد و گلی هم شد گلی
همه‌ی آدمهایی که سراز صفحات من در می‌آرن حق دارن من رو در این حد قضاوت کنند که بگن:
یارو دیوانه است 
برخی هم 
می‌مونند و گاهی سری می‌زنند
مثل همه ی دوستان ثابت گندم
نه من کسی رو زیر ذره بین می ذارم
نه کسی کاری با من داره
گاهی نظری، گپی کوتاه مثل همشهری مقیم فرنگ  
این‌جا جدیدن  دو همشهری موازی دارم
موازی از نظر رشته ی تحصیلی که در ریشه با هم یکی ست
ریشه و گیاه
یکی شون این همه از من ایراد نمی‌گیره و 
حتا کسی نمی‌دونه کیه و کجاست
اون یکی که تازه هم رسیده
 هی دستم رو خط می زنه، ایراد ازم می گیره و الی قصه
ناراحت نمی شم
ولی اصلاح و تربیت هم هرگز
اگر بنا بود تربیت پذیر باشم با زور به مدرسه فرستاده نمی‌شدم
اصولن از بچگی تا هنوز هیچ کاری انجام ندادم که دیگری به من گفته باشه
مگر اساتیدم
وقت پاسخ گویی به شما دست و دلم می‌افته به لرزه که یه چی نگم این همشهری ازم دل‌خور بشه
 می‌دونم از پاسخ‌های من دل گیر می‌شی
و من منم با زبان به ارتفاع 175 cm
درواقع همه وزن و قد من رو زبان‌م به خودش اختصاص داده
و برای همین هم تنهایی برگزیدم
زیرا 
نمی‌تونم 
یعنی من کاذبم اجازه نمی ده فقط بنشینم و نگاه کنم و هیچی نگم و
  یکی به جمع مکدرین از من اضافه نشه
اصولن   به‌جای گوش کردن به حرف طرف مقابل در ذهن‌م دنبال یک جواب دندان شکن هستم 
تا پوز عالم و آدم رو بزنم. زیرا که:
من آنم که رستم بود پهلوان
   
از همین رو عزیز دل شما خودش رو ناراحت نکن
ما سراسر دردهای مشترک هستیم
یکی روی خودش کار می‌کنه و یکی هم به نظرش نمی‌رسه باید کاری بکنه
و می‌خواد به ایکی ثانیه مردم را از گمراهی نجات بده
چون مشکلی با خودش نداره
اما، من بعد از گفتن با خودم مشکل دار می‌شم
 می‌افتم به جون خودم که چرا فلان حرف را زدم؟
شما هم از من به دل نگیر
اگر بنا باشه به سلیقه و دانش تک تک آدم‌ها رفتار کنم
چی از من می‌مونه؟
منه من چی می‌شه؟
می‌دونی چه کسانی به این‌جا می‌آن؟
مگه خدا هستم که از پس دانش همه بربیام؟ 
یا مگر شماها هم موازی با من از خل و خل‌بازی و جنون خبر دارید؟

عید و وقت شادی و احساس آرامش 
به صدای پرنده‌های حیاط گوش می‌کنم
و سکوت غیبت ماشین‌ها
از این‌ها، حس آرامش جمع می‌کنم که 
نزنم به کوه و صحرا
زیرا فهمیدم ، ام‌الامراض  درون من جای گرفته
و باید این رو آروم کنم
نه تغییر دنیا



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...