۱۳۹۳ اسفند ۱۶, شنبه

پروتکل بشری



فعلن یک لنگ خونه بالاست تا زیرش رو تمیز کنم
بعد اون یکی رو می‌گیره بالا تا اون‌ورشم تمیز کنم و بشه گفت:
من هم خونه تکونی کردم
در این چند صد سال اخیر انواع تدارکات عید رو آزمودم
بی‌محلی کردم
وقت سال تحویل توی خیابون عر زدم
یا به وقتش خانواده‌ای کامل داشتم یا نداشتم
تهران بودم نبودم. خونه رو تکوندم، نتکوندم و ..... به یک نتیجه‌ی مهم رسیدم و 
چیزی نیست جز رد پای ذهن شرطی‌شده‌ی من
اگر سفره داشتم و برای عید تدارک دیدم، تمام سال خوشه چیدم
اگر هم هیچ نکردم و ول گشتم، سال به ولگردی گذشت
خلاصه‌ی ساده‌اش این‌که ما درباره‌ی هر پروتکل بشری که شرطی می‌شیم
مستقیم وارد زندگی‌مون می‌شه و کار می‌کنه
نوروز نود و چند که سال تحویل چلک نبودم، به دلم ننشست
در نتیجه تمام سال هم حالم اندرون پیت گذشت
چون ذهن من همون وقت سال تحویل حکم داده بود:
سالی‌ که نکوست از بهارش پیداست
با این حساب اجازه نمی دم ذهنم بازی رو به دست بگیره و تحت هر شرایط آن‌چه که قلبم بهش نام سرمونی نوروز داده
در خونه انجام می دم تا باقی سال رو در آرامش طی کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...