۱۳۹۳ اسفند ۲۳, شنبه

فوتینا یک قرونه




بفرما فوتینا
کل بچگی ما بود و یک فوتینا
یعنی اصلن فرقی نداشت نوکر خونه‌تون ثروتمند باشه یا گدا
در وسوسه و بازی همه در یک سطح بودیم
دنیا به‌قدر محله‌هامون بود و حقیقت همان بود که در کوچه و پس کوچه‌ها رخ می‌داد
ما نه شک می‌کردیم در دین خدا و نه فکرمون بیش از خونه‌هامون می‌رفت
همه‌ی شوق کودکانه‌ام بازی با بچه‌های همسایه و یا رسیدن جمعه و بچه‌های دایی‌جان‌ها و خاله‌جان‌ها بود
ساعت سه یا چهار که همه سرگرم فیلم سینمایی و چرت بعد از ظهر می‌شدن
جیم شدن من به اتفاق دیگر بچه‌ها 
به شوق خرید یک فوتینا  از خونه برم بیرون 
و کیف‌ش پاشیدن آرد نخود‌چی‌ها به سر و روی هم تا رسیدن به کاغذ ده تا شده‌ی وسط فوتینا
گاهی پوچ بود و گاهی هم جایزه که مرد بقال می‌داد
اما اصولن فوتینا  در قانون خانوادگی‌‌ام   جایی نداشت
و یواشکی‌ش بیش از قانونی‌ش حال می‌داد
اصولن اگر حال یواشکی بد بود؟
پدر بزرگوارم آدم یواشکی به باغ حوا نمی‌زد و سیبی چیده نمی‌شد
خالق هم چون می‌دونست ممکنه عقل آدم به سمت خرد راه نده، براش ممنوع کرد
اونم به قید دو فوریت حب گناه رو قورت داد
القصه
برگردیم به فوتینا
فکر کن
نه مهپاره بود و نه اینترنت
تازه همه خونه‌ها تلفن نداشت
تفریح پسر بچه‌های محل سواری بر پشت درشکه بود و تازیانه‌ی راکب
تی‌وی روزی چند ساعت برنامه داشت و 
شب‌های تابستون کلی برق می‌رفت
وقت خواب یا ستاره می‌چیدیم و یا
 دل به صدای داستان شب رادیوی همسایه سپرده بودیم
و چه همـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه خوشبخت بودیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...