۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

فتح‌المبین




بالاخره این عملیات فتح‌المبین ما با پیروزی یک به یک محله کفتر چایی به آخر رسید
از مبارزة کوچکی حرفی نمی‌زنم.
حرف از خواب و خور و آسایش است
سه سال آزگاره که از کشف فاصلة کولر بالکنی تا سقف به طریقة بی‌شرمانه‌ای بر علیه خودم استفاده شد و خواب راحت را گرفته بود
روز اولی که فهمیدم بالای کولر لونه ساختن و تخم گذاشتن، چه‌قدر ذوق کردم
تا جایی که عکس و خبر مربوطه رو هم در این‌جا گذاشتم
اما خواهر، برادر، چشم‌تون روز بد نبینه که
این لاتای عیاش چه به روزم آوردن. خودشون کم بودند چهارتا دیگه هم آوردن
هر چی آت آشغال دستم رسید ، چپوندم اون بالا. ولی این لات‌ها با قلدری از بین‌شون راه باز می‌کردن و... باقی ماجرا
و شدم دشمن درجة یک کفتر چایی
بالاخره دیروز در یک اقدام شجاعان رفتم بالای صندلی و هر چی چپونده بودم روی کولر ریختم پایین و حدود چهل سانت
دور کولرطوری مرغی کشیدم
از این سر کولر تا اون‌سر
از صبح تا حالا هی میان و نرسیده به کولر رو هوا متوقف و دور می‌زنند می‌رند.
کی می‌دونه نیشم از کجا تا به کجا به نشانة پیروزی از صبح باز مونده
یعنی که چی؟
از پس یه کفتر بر نیایم؟ از پس مردم روزگار بر می‌آیم؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...