۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

تا اطلاع ثانوی ....مهر بورزیم





می‌تونی از صبح تا شب به عشق و مهرورزی فکر کنی، موزیک گوش بدی
آکروبات بازی کنی و هر ژانگولر بازی دربیاری بلکه یه نموره مودت تغییر کنه
ولی نه تنها با این ها خودت
رو بزنی
و ریز ریز هم که بکنی بی‌دلیل
عاشقی‌ت راه نمی ده
اما یهو می‌بینی یه جایی، یه آدمی، یه صحنه از فیلمی، جمله‌ای در کتابی .......
انگار مثل حباب در فضا می‌ترکه و تو پر از حس و خواست عشقولانه می‌شی
انگار با همة وجود آماده و پذیرای عشقی
نمی دونم شاید یکی از این فرشته تپل‌ها از اون بالا ها یه پیکانی می‌فرسته و یه چیزی تو هوا پخش می‌شه
و تو حتا از دیدن یک شاپرک زیر نور چراغ ایوون روحت تازه می‌شه
چی می‌شه که اینا ارادی نمی‌شه
با قصد نمی‌شه
باید حتما خیلی ساده و اتفاقی حادثی واقع بشه
حالا اگه در اون لحظه سوژة به‌درد، عشق بخوری دم دست نیست
که دیگه طبق سنوات قبلی طی چند ساعت آینده این جادو باطل می‌شه
تا اطلاع ثانوی و یا حتا......... زندگی‌های بعدی
و شاید هم هیچ وقت
اگر این‌طوری به داستان‌ها زندگی نگاه نکنیم که خیلی خسته کننده و تکراری می‌شه
نمی‌شه؟
مجبوریم طراح زندگی خودمون باشیم
طرح، رنگ، رایحه، فضا، حس، حتا
نور شمع، عطر غذا
بالاخره باید بی و با این احساس از تلخی غروب جمعه گذر کرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...