۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

زیارت




بالاخره مواقعی که زیادی به تنگ می‌آم یه کسای هست که به خودم رو و اجازه با هم بدم
برم سراغش و او هم مرحمی‌ست بر همه تلخی‌هایی که به جانم می‌ریزند
بالاخره عصر کندم و مسیر جنوب تهران رو پیش گرفتم تا........ جایی که به سید نصر‌الدین معروفه
توی اون‌کوچه‌های تنگ تو در تو و خونه‌های قدیمی که حقیقتا عطری از قدیم درش نیست مگر کهنگی و فقر
دری هست پر از برکت.
به‌قول قصه‌های بی‌بی : یه حیاط قد قربیل
یه حوض اندازه لانجین و یه اتاق قدر همة دنیا و میزبانی که پیدا نیست چه وقت هست و چه‌وقت نیست
اگر شانس بیاری، کسی در را برای تو باز می‌کنه. یعنی باید کسی باشه که باز کنه یا
او نزدیک گوشی اف اف باشه
به قدر پیری ناتوان و تکیده است
اما از اینهمه در نگاهش برقی نهفته است که
در هیچ شب‌چراغ و چلچراغی نیست
یک استکان کمر باریک چایی که از سماور پلان کنار دستش می‌ریزه و به تو می‌ده
به‌قدر سال و ماهی خستگی از تن و روحت می‌کنه و عطر هل در چایی که تو رو به بچگی می‌کشه
خلاصه که یک تراپی حسابی بود تونستم بالاخره در این سال نویی خودم را جمع کنم
وقتی حرف می‌زنه، حتا در مابین تهی سکوتش دیوان دیوان راز خفته که باید چنان هوشیار به هر کلامش گوش بدی
تا بتونی از میان این حکایات تجریدی که با صدای کهن‌سال و دور از دسترسش به گوش می‌رسه
رازت را بیابب
همیشه از هر وابستگی منع‌م می‌کرد. خیلی عجیب بود. امشب فتوای تازه داد
شاید فهمیده دیگه این‌کاره یستم؟
به هرحال که حدیث چگونگی نفرین زمین از باب ستم به خود خواند و من
هر لحظه انگار مثل لاستیک باد می‌شدم با این همه فکر و سوژة خوش.

 از همه بهتر یکی به شرایط اکنون و تنهاییم فکر کرده
همین‌طور با باد هم همراه شدم تا دم خونه
اوه نه
اول یه گشتی در نیمی از تهرون زدم تا مطمئن بشم این دو روزه همه چیز سر جای خودش مونده؟ یا نه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...