به ساعت شب اول عید زمان من رسید و قدردانی و سپاس از بزرگان
از علمای، عجیب و غریب ایرانی که نمیدونم ادراکشون از چی به کجا راه میداد
شیوخ متبرک معظمی که درهای آسایش را به سوی بشر گشودید
روحتان شاد
حتما این شبها برخی رحمت و درود بسیار خواهید شنید
سلام و درود به روان پاک شیخ بزرگوار رازی. نمیخوای؟
ناراضی
چه تفاوت دارد؟ نکته در این است که تو چگونه بتونی این روز تا شب اول سال را در تنهایی دوام بیاری؟
خیلیها رفتن مهمانی، نرفتم چون مدلم مال صد سال به این سالها نیست
اما
یادم که هست عید شده؟
پس دوباره
سلام به هستی
به مستی
به راستی
به دیوار که می شه بهش تکیه داد
به رفیق که مثل شراب کهنه اش قیمتی تر میشه و نیافتنی
به عشق
که می هستی بخش و رهایی آفرین
که مرحم جان است و نیافتنی
به امید که سکرآوریست بی خماری
وای همهاش شد مایة آجان بیا منو بگیر
هیچی
منظور همین درود قدردانی بود و بس
فردا حرف در نیارید که
گندم............ داری داری دارام دام
مدیونی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر