۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

معراج



از وجب من تا وجب شهردار به تعداد ایام زندگی تفاوت هست و برای رفتن پشت اون در باید از همه ناامید شده باشی
تا اون در به روت باز بشه
روند کار من که تا اینجا این شده
یعنی همه اون ها که از اول و سرسری گفتن نه. حالا باید با دلیل بگن نه تا من برای درخواست معجزه ادله کافی ارائه کرده باشم
خب همین که عصر معجزات و پیامبری به سر اومده
مردم دیگه حوصله ندارن از هفت خان رستم بگذرند تا به معجزات الهی برسند
در نتیجه تاریخ مصرف معجزات تند و تند می گذره و به زباله دانی آرزوها سرریز می‌شه
مام از جایی که وقتی چیزی را بخوایم، می خوایم همه گونه قهر حفظ می شه ولی باید کارهای نیمه را جمع کرد و رفت
می رم، پر از تلخ
پر از، یاس
همه مال دنیا به این نمی ارزه تو بخاطرش یکی یکی نزدیکانت را از دست بدی
ولی وقتی یکی یکی باورهای تو مثل حباب می ترکه
تو فقط می تونی به هیچستانی فکر کنی که در فراسو قرار داره
در اون جا از بعد زمان و مکان خارج و مثل تجربة مرگ از هر خواست و دانشی رها می شی
و این تنها نیاز شرایط کنونی منه
منی که برای زندگی یک متر در یک متر بیشتر نیاز نداره
جایی که در هر زمان اشغال می کنم زمین و سقف روی هم یک متر هم نیست
پس چرا باید مدام نگران اربابانم باشم که بعد از من می خوان بگن: گور بگور بشی که کم گذاشتی
فعلا چنگ می زنم.
خودم رو می خورم.
سکوت می کنم تا برم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...