۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

عصر خنک آخر نوروز

عصر خنک آخر نوروز و اندکی حال گیر و می‌فهمم با سر دارم می‌رم
تو چاه دوزخ
پریا عروسی و ترجیح می‌دم این چند ساعت رو برای خودم زندگی کنم
البته اهل خلاف جات که نبودیم و بودیم هم راه نمی‌داد
بچگی که خونة پدری اسمش با خودش بود
هر معنایی ممکنه بده، الی خونه خالی
حالام که خودمون مامانیم، یه عمری معطل یم برای خونه خالی
از مزاح که بگذریم
شاید بد نیست سری به کتاب‌خانة ملی و بخش شیمی بزنیم
سری هم به دورة شباب و سرمتی
موسیو خولیو
که ما بودیم و جوونی و
when i need you
که هیچ وقت به انجام نشد


عصر یازده فروردین خنک و عاشقانه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...