فکر کن اگر از کل معادلة هستی، خدا را بردارند
گناه را حذف کنند
اگر یکی نباشه وقت تنگ تو دلت صداش کنی
هر چی.
بچگی میگفتیم: مامان یا بابا. ... حالا به هر چی که مواقعی که ترسیدی
پناه ذهن تو شده
لرزیده،
گناه داره،
حیوونی ........
اگه بپذیری،
اول تا آخردنیا بهقدر توقف توست در زمین
اگه باور کنی، قبل و بعدش خبری نیست
اگه خواب نما شی که هر چی رشتی تا حالا پنبه بوده
اگه خیلی چیزا که وقت تنگ نگهت می داره نباشه
حسش نکنی
بترسی، انگاری که برهنه افتادی وسط بیابونی در شبتاریک
ابرهایی که به هم یورش میبرند و
باد تندی که به تو تازیانه میزنه و تا چشم کار میکنه، فقط بیابانی مسطح و تاریک
چه حسی پیدا میکنی؟
.
خوب تجسمش کن، بعد بگو
.
.
هر کی فهمید
خیر ببینی، من اونجام
یه نخی، یه سیم بوکسوری، گرایی ، هایی هویی
که نیازمند یاری سبز شماییم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر