صبح مشغول صرف صبحانه بودیم، که به ما گفتند
وزیر نان بیاور کباب ببر، پشت خط انتظار مان را میکشد
ما که انتظار بیوقته کسی را نداشتیم،دستمال سفره را با تومئنینه بالا آوردیم و آهسته و لیدیوار، اول گوشة راست لب و دوم گوشة چپ را پاک کردیم و گفتیم: بله؟
گفت: شب گذشته معلوم نیست کدام پدر.... ای برحسب اتفاق و اشتباه دستش روی فیلترینگ بلاگر خورده
از آنجا که عزیز دردانة ما خوانندة پرو پا قرص سیب تلخ میباشد، ما خواهش نموده که دوباره بازگردید بلکه نور چشم ما هم به خانه برگردد
خب منم که دیگه شماها بهتر از همه میدونید یه عمره خراب دین به جامعة بشری، گفتم
اولا که ما مگر مسخرهایم که شب فیلتر روز ول میکنید.
یا بند تمبان از ما بهتران که هی برویم و بدرود بگوییم و بازگردیم با درودی دوباره؟ هان؟
از پس گلی برآمدید که انگشت در کندوی ما نمودهاید؟
حالا از من کلاس وفیس و از جناب وزیر، التماس و تمنا که ، برگرد
منم نه بخاطر قلم
که فقط برای دل نورچشمی آقا، دوباره برگشتم
خدایش خیلی ستم بود فیلترشکن بازی
وزیر نان بیاور کباب ببر، پشت خط انتظار مان را میکشد
ما که انتظار بیوقته کسی را نداشتیم،دستمال سفره را با تومئنینه بالا آوردیم و آهسته و لیدیوار، اول گوشة راست لب و دوم گوشة چپ را پاک کردیم و گفتیم: بله؟
گفت: شب گذشته معلوم نیست کدام پدر.... ای برحسب اتفاق و اشتباه دستش روی فیلترینگ بلاگر خورده
از آنجا که عزیز دردانة ما خوانندة پرو پا قرص سیب تلخ میباشد، ما خواهش نموده که دوباره بازگردید بلکه نور چشم ما هم به خانه برگردد
خب منم که دیگه شماها بهتر از همه میدونید یه عمره خراب دین به جامعة بشری، گفتم
اولا که ما مگر مسخرهایم که شب فیلتر روز ول میکنید.
یا بند تمبان از ما بهتران که هی برویم و بدرود بگوییم و بازگردیم با درودی دوباره؟ هان؟
از پس گلی برآمدید که انگشت در کندوی ما نمودهاید؟
حالا از من کلاس وفیس و از جناب وزیر، التماس و تمنا که ، برگرد
منم نه بخاطر قلم
که فقط برای دل نورچشمی آقا، دوباره برگشتم
خدایش خیلی ستم بود فیلترشکن بازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر