۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

عشق و زئوس

ببین کار من به کجا کشیده که از باب احساس و رویایی کاملا لطیف، انسانی و زنانه دست به دامن شواهد علمی و غیبی و دینی شدم تا بتونم آزادانه و بی ابا از لب گزی‌های بانوان گرام بگم
کلی کار دارم که مهمترینش طراحی و آماده سازی جلد گلی‌هاست
حالا عشق‌است که ویرایشش مونده و اون یکی که اسمش رو نیارم وجدان زخمم کمتر آزار می‌بینه رو چطور تموم کنم وقتی تق باطریم دراومده
این دیگه بنزین نیست که آخر شب یواشی بری پمپ و آزاد بزنی
این یا هست و من خدا می‌شم
یا نیست و مثل حالا گدا می‌شم
خب چه عیبی داره گدا؟ اسمش بده، یا عملش؟
هر کدوم که باشه وقتی از انرژی عشق تهی‌هستم، از گدا که هیچی بدبخت و ذلیلم هستم
حالا من نادون و به‌قول خانم‌والده آخرش هیچی نشدم، سخنان حکیمانة پایین که از فیلسوف بزرگ سقراط و افلاطون به ما رسیده
جفت قرآنی هم نیست که بگیم، زیر سر سلمان‌فارسی بوده و مشیانه کپی کرده
این دیگه ازفرمایشات جناب افلاطونه
همین‌طوری که پیش بریم می‌بینی برای این یه تیکه جفت نه تنها از همه مسلمون تر، فیلسوف‌تر
حالا باشه تا سری بعدی از آیین هندو و" تانترا " یا " ال‌الا "هم مثال بیارم تا ببینیم من از این همه تر به کجا می‌رسم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...