راستش اینجا اوضاع و احوال خونه کمی تا قسمتی ابری متمایل به طوفانی و گاه وجود گردبادی کوبنده و گذرا
منکه نمیدونم راست و دروغش گردن چینیها که
گفتن« دو ببر زیر یک سقف جا نمیگیرن. چون هر یک قصد فرمانروایی داره. حتی تولة ببر »خلاصه
ساعت یازده زدم خیابون. بیهدف میچرخیدم. ولی چرخهای ماشین تمایلی به بازگشت نداشت و دلش پارک مهر میخواست
یه حس ناخودآگاهی و بیربط چون "سیمپاتی " خاصی به اون پارک ندارم. اما از اونجا که ماییم و عالم نشانهها رفتیم پارک مهر و در یک انزوای خلوت و دنج پارک کردم و سیگاری هم خودم رو دعوت کردم
به مردم نگاه میکردم. همه یهجورایی حال بهتری از من داشتن
چون اون وقت شب که دیگه حدود دوازده شده بود من فقط تنها بودم. بالاخره یکی با یکی بود از هر نوع
بخاطر عبور تریلی بیوقته که نمیدونم از کجا سروکلهاش پیدا شد، باید ماشین جابجا میکردم و باز نشانهای منو بلند کرد
خلاصه که سر دو راهی نیاوران، پاسداران وسط ترافیک چشمم افتاد به پسرکی که به انتظار کنار خیابون ایستاده بود
ابروهای مثل نخ و نگاه شکارچی و عرضه گرش تا ته ماجرا رو به دستم داد
خب این بد بختها چه گناهی دارن؟
هیچی
اما من از هر نگاه هرزهای بیزارم و این یکی از شش فرسخی تابلو بود. اونی که دو جنسیست و مو بلند میکنه و رسما این روسری تحمیلی رو دوست داره و به سر میکنه بیشتر دوست دارم تا........ خدایا مرا ببخش
اینم از احوال چت وضع امشب انسان جایزالخطا
منکه نمیدونم راست و دروغش گردن چینیها که
گفتن« دو ببر زیر یک سقف جا نمیگیرن. چون هر یک قصد فرمانروایی داره. حتی تولة ببر »خلاصه
ساعت یازده زدم خیابون. بیهدف میچرخیدم. ولی چرخهای ماشین تمایلی به بازگشت نداشت و دلش پارک مهر میخواست
یه حس ناخودآگاهی و بیربط چون "سیمپاتی " خاصی به اون پارک ندارم. اما از اونجا که ماییم و عالم نشانهها رفتیم پارک مهر و در یک انزوای خلوت و دنج پارک کردم و سیگاری هم خودم رو دعوت کردم
به مردم نگاه میکردم. همه یهجورایی حال بهتری از من داشتن
چون اون وقت شب که دیگه حدود دوازده شده بود من فقط تنها بودم. بالاخره یکی با یکی بود از هر نوع
بخاطر عبور تریلی بیوقته که نمیدونم از کجا سروکلهاش پیدا شد، باید ماشین جابجا میکردم و باز نشانهای منو بلند کرد
خلاصه که سر دو راهی نیاوران، پاسداران وسط ترافیک چشمم افتاد به پسرکی که به انتظار کنار خیابون ایستاده بود
ابروهای مثل نخ و نگاه شکارچی و عرضه گرش تا ته ماجرا رو به دستم داد
خب این بد بختها چه گناهی دارن؟
هیچی
اما من از هر نگاه هرزهای بیزارم و این یکی از شش فرسخی تابلو بود. اونی که دو جنسیست و مو بلند میکنه و رسما این روسری تحمیلی رو دوست داره و به سر میکنه بیشتر دوست دارم تا........ خدایا مرا ببخش
اینم از احوال چت وضع امشب انسان جایزالخطا
Yutarets! kasagad bah!
پاسخحذفKaton, Goukakyu no jutsu.
پاسخحذفCiao
پاسخحذف