نمیفهمم این چه دردیه که پنج روز پشت هم تعطیلی و بعد از اون دور از جون مثل سگ باید بدوی که چند روز عقب ماندگی بلکه شاید یهجوری کمی جبران بشه
که اونم میری ریس نیست
یا ریس هست منشی نیست
یا بعد از چند روز تعطیلی پروژه از یاد رفته و تو باید از داستان آفرینش شروع کنی تا مشکل کنونی بلکه طرف یادش بیاد ماجرا چی بود
اما من این خستگی رو که بخاطرش دارم رو قبله کج و مج میرم به چهار روز ولگردی و بیکاری ترجیح میدم
مثل دیدن سپیده یا صبح زود بهجای ساعت نه و ده
احساس حیات و انرژی ناب صبح
مثل صدای خروس دهکده که به بوق الگانس همسایه ارجحیت داره
خلاصه که تولید کننده بودن بر مصرف کنندگی
عزت داره
که اونم میری ریس نیست
یا ریس هست منشی نیست
یا بعد از چند روز تعطیلی پروژه از یاد رفته و تو باید از داستان آفرینش شروع کنی تا مشکل کنونی بلکه طرف یادش بیاد ماجرا چی بود
اما من این خستگی رو که بخاطرش دارم رو قبله کج و مج میرم به چهار روز ولگردی و بیکاری ترجیح میدم
مثل دیدن سپیده یا صبح زود بهجای ساعت نه و ده
احساس حیات و انرژی ناب صبح
مثل صدای خروس دهکده که به بوق الگانس همسایه ارجحیت داره
خلاصه که تولید کننده بودن بر مصرف کنندگی
عزت داره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر