دیروز طی زمان سیاهی تا طلوع، بهقدری انرژی از داست داده بودم که به یاس وا دادم
اما با کندن از خونه و جابجایی انرژی تونستم خودم رو جمع کنم؛ اما این فقط در حیطة حدوثی بود که آزارم میداد
انقدر انرژی داشتم که فقط بتونم صفحه را ورق بزنم و شکل درگیری ذهنی را با جابجایی تغییر بدم و د رنتیجه از اون وضع خودم را نجات بدم
این یک تکنیکه
اگر بالای پست بنویسم
بیاید تا یه تکنیک بهتون بگم، همون لحظه صفحه رو میبستی چون " من " ما عادت نداره کسی چیزی رو یادش بده
فقط تجربة خودم را نوشتم، اونی که اهل بشارت باشه، خود نیز اشارت رو میگیره
به همین سادگی
و ساده تر، حال بد نیمهشب تا ظهر امروزم بهخاطر افت انرژی بسیار از باب دیروز و هم از باب بیدریغ خوابیدن احمقانهام در نور مهتاب بود
تا نزدیکی مرگ رفتم و اومدم
خدایا این ترسهای منه حقیرم رو که اینطور ضعیفم میکنه ازم بگیر تا همیشه یادم بمونه
بیرون از من خبری نیست
حالا بیا پایین تا بگم، چرا نیست
اما با کندن از خونه و جابجایی انرژی تونستم خودم رو جمع کنم؛ اما این فقط در حیطة حدوثی بود که آزارم میداد
انقدر انرژی داشتم که فقط بتونم صفحه را ورق بزنم و شکل درگیری ذهنی را با جابجایی تغییر بدم و د رنتیجه از اون وضع خودم را نجات بدم
این یک تکنیکه
اگر بالای پست بنویسم
بیاید تا یه تکنیک بهتون بگم، همون لحظه صفحه رو میبستی چون " من " ما عادت نداره کسی چیزی رو یادش بده
فقط تجربة خودم را نوشتم، اونی که اهل بشارت باشه، خود نیز اشارت رو میگیره
به همین سادگی
و ساده تر، حال بد نیمهشب تا ظهر امروزم بهخاطر افت انرژی بسیار از باب دیروز و هم از باب بیدریغ خوابیدن احمقانهام در نور مهتاب بود
تا نزدیکی مرگ رفتم و اومدم
خدایا این ترسهای منه حقیرم رو که اینطور ضعیفم میکنه ازم بگیر تا همیشه یادم بمونه
بیرون از من خبری نیست
حالا بیا پایین تا بگم، چرا نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر